مجتمع فرهنگی، مذهبی، مسجد و حسینیه سقای تشنه لب فرهنگی،دینی،خبری
|
ضرب المثل خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شومجموعه : ضرب المثل ها
ضرب المثل خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو
خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو کنایه از افراد دانا و فهمیده به تحمل افراد ساده و خوش باور بر اثر بلای آسمانی تمامی مردم شهری دیوانه شدند به جز یک نفر، که قبلا از آن شهر خارج شده بود. همین که به آن جا برگشت دید مردم همه لخت و عریان گشته، خندان و رقص کنان دنبال یکدیگر می دوند، برخی از در و دیوار بالا می روند، عده ای یکدیگر را به باد فحش و کتک می گیرند و هر یک به نحوی از خود دیوانگی نشان می دهند. بیچاره حیران در گوشه ای ایستاده و شاهد این منظره بود که ناگهان یکی از دیوانگان به او نزدیک شد. چون او را دارای لباس دید، به او نگاه کرد و سپس فریاد برکشید: هی دیوانه را … جمعیت نیز او را هل می دادند و می کشیدند و می گفتند: هی دیوانه را… هی دیوانه را… بیچاره مرد دید چاره ای ندارد مگر اینکه او نیز هم رنگ جماعت بشود تا از آزار و اذیت آنان نجات پیدا کند و همان طوری که او را می کشیدند و می بردند کم کم توانست لباسهایش را یکی یکی درآورد تا اینکه او نیز مانند آنها لخت شود. سپس او نیز بالا و پایین پرید و گفت: هی دیوانه را.. هی دیوانه را.. همین که دیوانگان این اثر را از او دیدند آزادش کردند و از اطراف او پراکنده شدند و آن بیچاره با این حیله توانست از میان آن دیوانه ها به سلامت فرار کند.
موضوعات مرتبط: برچسبها: داستان ضرب المثل اول رفیق آخر طریقمردی بود که حکایت میکرد من سی سال تجارت کردم و هرگز در سفر بیرفیق نبودم. در ابتدای تجارت پدرم مرا وصیت کرد که هرگز بیرفیق و تنها سفر نکنی. اتفاقاً بعد از فوت پدر از اقوام دلگیر شدم. همیان زری داشتم بر کمر خود بستم و بیرفیق از خانه بیرون آمدم. بعد از دو روز، غریبی بر من اثر نمود خواستم برگردم، غرور جوانی مانع شد پس به خاطرم رسید نصحیت پدر را بیازمایم. به نخلستانی رسیدم که از آبادی دور بود. پشیمان و حیران نه طاقت رفتن و نه قدرت برگشتن داشتم. ناگاه دو نفر را دیدم که به جانب من میآمدند و هر دو دزد بودند. اتفاقاً یک نفر دیگر رسید و هر سه با هم برآمیختند. بالاخره یکی از آنان دو نفر دیگر را هلاک نموده و اسبان ایشان را بر درختی بست و فارغ شد، پس تیغ کشید و روی به من آورد. من قالب تهی نمودم و از ترس همیانی که به کمر داشتم گشوده و دور انداختم. رفت و همیان را برداشت. گفتم: «ای جوانمرد مرا ببخش.» پس جلو آمد و جامههای مرا بیرون آورد و دست مرا محکم بست و بر یکی از اسبها سوار شد. من آن شب گرسنه و تشنه در آن صحرا بماندم. با خود گفتم: «خودْ کرده را تدبیر نیست.» چون روز شد با خود گفتم: «به طرفی باید رفت.» روانه شدم که مبادا بلایی دیگر بر سر من آید که «بخت چون برگردد پالودهدندان بشکند.» آن روز تا شب در نخلستان میگردیدم. از دور روشنی دیدم خوشحال شدم که به آبادی رسیدم. اما نعره شیر از هر طرف میشنیدم، رو به سوی آن روشنی رفتم، چون نزدیک رسیدم آتش بسیاری افروخته دیدم. پیش رفتم. دیدم همان دزد با زنی نشسته و شراب زهرمار میکند، مرا دید و بشناخت و گفت: «ای عجم خیرهسر، آخر به پای خود به گور آمدی؟» الحال تو را زنده نگذارم که بر سرّ من مطلع شوی، من برگشتم و رو به گریز نهادم و او برخاسته و تیغ کشیده و عقب من میدوید و مست لایَعقل بود. گاهی میافتاد و بر میخاست و باز میدوید و فریاد میکرد که من دیروز تو را بخشیدم الحال به جاسوسی آمدهای تا دو سه تیر پرتاب که راه رفتم، آن حرامزاده به من رسید و مرا گرفت و بر زمین زد. جَزَع و فَزَع میکردم. در وقت جَدَل تیغ از دستش در افتاد مرا گذاشت و رفت که تیغ را بردارد. ناگهان شیری که در کمین بود به او رسید و او را بگرفت. بر زمین زد و از هم بدرید. من از ترس بالای درختی رفتم و شیر آن اعرابی را نصفی بخورد و نصف دیگر را به دندان گرفت و به مکان خود میکشید تا از نظر غایب شد. من در بالای درخت میدیدم و شکر میکردم. از بالای درخت پایین آمدم زن را دیدم به درگاه قاضی الحاجات میگریست و میگفت: «حقتعالی تو را برای خلاصی من به این مکان آورد.» زن طعام و شربت حاضر کرد چون چیزی بخوردم و بیاسودم آن زن برخاست و هیمهای بسیار بالای آتش نهاد و روشن کرد. من گفتم: «این چیست؟» گفت: «این مکان، مکان شیران است و شیر از آتش روشن میگریزد و آن اعرابی در این مکان چنین به سر میبُرد و این بادیه تا خانه این دزد سه روز راه است. هر چند گاه به اینجا میآمد و راهزنی میکرد و مال مردم را در اینجا جمع مینمود. بعد از چند روز حمل شتران کرده به منزل خود میبرد و فردا وعده بود که این مالها را به خانه برد نصیبش نشد و این کنیسه معبد یهودان است و مال و اسبان بسیار در آنجا است در این چند روز این دزد بر سر قافله ما آمده بود بسیار دلیر و زبردست بود خود را تنها بر قافله زد. شوهر و برادر مرا بکشت و مرا با مال به اسیری آورد و اموال در گنبد گذاشت. امروز شش روز است که به دست آن شقی گرفتارم و فردا میخواست مرا با مال به خانه خود برد که این قضیه روی داد.» چون روز شد برخاستند و آنچه از نقد و جنس بود برداشتند، حمل اسبان نمودند و بعد از دو روز دیگر به آبادانی رسیدند و آن زن کسی پیش اقوام خود فرستاد خبر کرد. جمعی از اقوام او پیشباز آمده و مرد را با زن به شهر درآوردند و زن را عقد بسته با مال بسیار به وی دادند و این از آن روز مانده که اول رفیق آخر طریق. راسخون موضوعات مرتبط: برچسبها: سلام علیکم و رحمه الله با فعال شدن واتساپ و تلگرام و کانالها و گروههای مختلف توفیق گفتگو در این وبلاگ حاصل نشد امید آنکه باز هم بتوانیم در این وبلاگ گفتگو داشته باشیم در پناه خدا باشید و همیشه رستگار موضوعات مرتبط: برچسبها: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند : فرق بین ما و مسیحی ها و یهود در خوردن سحری است خوردن سحری در اسلام تاکید شده ولو به یک لقمه طاعات و عبادات همگی قبول حق ✋ موضوعات مرتبط: برچسبها: سلام بر حسین آن حبیب دلهاوطبیب جانهای عالمیان موضوعات مرتبط: برچسبها: لیست اسامی یاران امام حسین(ع) و شهدای کربلا و یاران نهضت حسینیاسامی شهدای کربلا از یاران حسین علیه السلام طبق روایاتی که نگارنده از لابلای کتب تاریخ به دست آوردهام از بنی هاشم و غیر بنی هاشم بدین شرح ذکر شده است: فرزندان امیرالمؤمنین (علیه السلام): 1ـ ابو بکر بن علی (که شهادت وی با شک و تردید ذکر شده است) 2ـ عمر بن علی 3ـ محمد الاصغر بن علی 4ـ عبد الله بن علی 5ـ عباس بن علی 6ـ محمد بن العباس بن علی موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب
پرسش ها و پاسخ ها ـ دفتر سى و سوم :
احكام روابط زن و شوهر
نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها معاونت مطالعات راهبردى ـ اداره مشاوره و پاسخ سرشناسه : حسينى، مجتبى، 1345 - عنوان و نام پديدآور : احكام روابط زن و شوهر و همسردارى/ مولف مجتبى حسينى؛ تنظيم و نظارت نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، معاونت مطالعات راهبردى - اداره مشاوره و پاسخ. مشخصات نشر : قم: نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها، دفتر نشر معارف، 1388. مشخصات ظاهرى : 144 ص. فروست : مجموعه پرسش ها و پاسخ هاى دانشجويى؛ دفتر سى و سوم (احكام؛ 10) شابك : 000/23 ريال : 5-223-531-964-978 وضعيت فهرست نويسى : فيپا يادداشت : واژه نامه موضوع : زناشويى (فقه) -- پرسش ها و پاسخ ها موضوع : فقه جعفرى -- رساله عمليه موضوع : زناشويى -- روابط شناسه افزوده : نهادنمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها. معاونت مطالعات راهبردى. اداره مشاوره و پاسخ. شناسه افزوده : نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها. دفتر نشر معارف رده بندى كنگره : 1388 3الف47ح/1/189BP رده بندى ديويى: 36/297 شماره كتابشناسى ملى : 1846262 تنظيم و نظارت : ··· نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها معاونت مطالعات راهبردى - اداره مشاوره و پاسخ مؤلف : ··· سيدمجتبى حسينى تايپ و صفحه آرايى : ··· طالب بخشايش انتشارات : ··· دفتر نشر معارف نوبت چاپ : ··· هشتم، بهار 1391 تيراژ : ··· 000/5 جلد قيمت : ··· 2300 تومان شابك : ··· 5-223-531-964-978
فهرست تفصيلى مقدمه··· 21 همسردارى پرسش 1. آيا در قرآن مجيد درباره زندگى مشترك زن و شوهر و همسردارى آيه اى داريم؟··· 25 پرسش 2. وظايف اخلاقى مرد در برابر همسرش چيست؟··· 27 پرسش 3. وظايف اخلاقى زن در برابر شوهر چيست؟··· 33 پرسش 4. چرا زن براى بيرون رفتن از خانه بايد از شوهرش اجازه بگيرد؟··· 42 پرسش 5. فلسفه اينكه در قرآن در مورد نافرمانى زن از شوهر به مرد اجازه داده است كه زن را بزند چيست؟··· 44 چهل نكته همسردارى··· 50 حقوق زن و شوهر پرسش 6 . اهميت رعايت حقوق زناشويى را بيان فرماييد؟··· 55 پرسش 7 . مقدارى درباره واژه «حقوق» در زندگى زناشويى زن و مرد توضيح دهيد؟··· 56 پرسش 8 . حقوق واجب و شرعى زن نسبت به مرد چيست؟··· 57 پرسش 9 . حقوق واجب و شرعى مرد نسبت به زن چيست؟··· 57 حقوق زن پرسش 10 . نفقه چيست و نفقه زن شامل چه چيزهايى مى شود؟··· 59 پرسش 11 . آيا تهيه زيورآلات زن جزء نفقه واجب زن محسوب مى شود؟··· 59 پرسش 12 . آيا زن مى تواند زيورآلاتى را كه شوهر برايش خريده، بدون اجازه او بفروشد؟··· 60 پرسش 13 . آيا تهيه لوازم آرايش، جزء نفقه واجب زن محسوب مى شود؟··· 60 پرسش 14 . آيا مخارج تحصيل زن بر عهده شوهر و جزء نفقه واجب است؟··· 60 پرسش 15 . اگر زن به آموزش هاى مختلف علمى و هنرى نياز داشته باشد، آيا تأمين آن بر عهده شوهر است؟··· 61 پرسش 16. آيا هزينه درمان و معالجه جزء نفقه واجب محسوب مى شود؟··· 61 پرسش 17 . آيا بدهى هاى شرعى زن - از قبيل كفّاره، خمس، رد مظالم و... - بر عهده شوهر است؟··· 61 پرسش 18 . آيا علاوه بر نفقه و نيازهاى ضرورى زن، نيازهاى ديگر او نيز ـ از قبيل خريد كتاب ـ بر شوهر واجب است؟··· 62
ادامه دارد... موضوعات مرتبط: برچسبها: ادامه مطلب چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ - ۱۸:۳۳
شکستن قُلنج انگشتان دست چه بلایی سر شما می آورد؟ساعت 24- به گفته محققان، شکستن قلنج انگشتان دست موجب آرتروز می شود و باید افراد این عادت شان را کنار گذارند. محققان دانشکده پزشکی هاروارد به بررسی چندین مطالعه پرداختند که در آن، میزان بروز آرتروز در بین افرادی که هر روز قلنج انگشتان شان را می شکستند با افرادی که این کار را نمی کردند، مقایسه شده بود. نتایج نشان داد افراد دارای این عادت بیشتر دارای دست تان متورم و کاهش قدرت چنگ زدن بودند. محققان در مطالعه خود با استفاده از اسکن MRI مشاهده کردند که چه اتفاقی به هنگام شکستن قلنج مفاصل انگشتان دست می افتد. این اسکن نشان داد که شکستن قلنج زمانی رخ می دهد که مفاصل به طور لحظه ای و آنی جدا می شوند و با نابودی حباب های هوا تشکیل شده در مایع زلالی که موجب روان شدن حرکت مفاصل می شود، صدا ایجاد می شود. به گفته محققان، اگر شکستن قلنج انگشتان در افراد به صورت عادت نباشد تخریب کننده نیست، اما اگر به صورت مکرر تکرار شود، باعث آرتروز مفصل می شود. منبع: مهر موضوعات مرتبط: برچسبها: |
|
[ طراحی : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |